اشتباهات آگاهانه ائتلاف ،توطئه هاي هوشمندانه پاکستان ومشکلات مردم افغانستان(بخش دوم)
مامون مامون

كشتار غيرنظاميان ،ناتواني دولت در اين زمينه و پرداخت غرامت بسيار كم به خانواده‌هاي متضرر در حملات هوايي به مبلغ ‪ ۲۰۰تا ‪ ۴۰۰دالر از سوي نيروهاي خارجي ، قدرت گرفتن افراد زورمند دوران گذشته همگي مويد اين ادعا است.  اين در حاليست فرهنگ افغانها بر زندگي ساده تكيه دارد، آنهابه فرهنگ خود بسيار پاي بند و استوار هستند كه با سقوط طالبان اين عوامل در حال تغيير است. درافغانستان هر كس توانست اسلام تندرو را مطرح كند فردي با شخصيت و مورد تكريم جامعه است كه طالبان چنين بودند، بر عكس به افراد دمكرات ، ليبرال و روشنفكر چندان اهميت نمي‌دهند. ناكامي آمريكا در عراق كمك بزرگي به طالبان افغانستان كرد كه اين گروه توجه به حملات انتحاري را، بيش از گذشته در دستور كار خود قرار داد.

 اين گروه مانند تروريست‌ها در عراق به توليد و كاربرد بمب‌هاي دست ساز قوي روي آورد و به آموزش شيوه‌هاي نوين جنگ نامنظم در مقابل نيروهاي دولتي و خارجي در افغانستان پرداخته است.  با استفاده از موترهاي بمب‌گذاري شده و انجام حملات انتحاري به افزايش رعب و وحشت در ميان نيروهاي دولتي و خارجي مي‌پردازد.  در چنين شرايطي طالبان با استفاده از تدبير زور و خشونت مردم روستاها را در جنوب ،جنوب غرب و شرق مجبور به عدم همكاري با نيروهاي خارجي مي‌كند كه در اجراي اين سياست تا حدودي هم موفق عمل كرده است.  با اجراي چنين شيوه‌اي، برخي مردم با ادامه همكاري با نيروهاي خارجي منازل خود را به حوزه شهري كه طالبان نفوذ كمتري دارد، منتقل كردند.

طالبان در چارچوب چنين سياستي با كساني كه با دولت و نيروهاي خارجي همكاري كنند، آنان را تهديد به عدم همكاري ، ربودن و قتل مي‌كنند.  در حال حاضر به نظر اين گروه هر مامور غير طالب بايد كشته شود و واجب القتل نيز است.  به گزارش رسانه‌ها در نيمه نخست سال ‪ ۲۰۰۷ميلادي، طالبان ‪ ۴۳افغان را ربودند كه ‪ ۲۱نفر را كشتند و از سرنوشت بقيه اطلاعي در دست نيست.  شرايط در مناطق تحت حاكميت طالبان بگونه‌اي است كه طالب بودن و مخالفت بادولت افتخار است و طرفداري و همكاري با حكومت ،مايه شرمساري و ننگ است. به گفته برخي آگاهان مسايل سياسي با توجه به شرايط اجتماعي اين كشور، اگر غرب و افغانستان نتوانند به صورت دايمي و يا حتي موقت طالبان را از صحنه سياسي حذف كنند، اين گروه به راحتي و با سرعت ،مسير بازگشت به قدرت را در اين كشور طي خواهد كرد.  

در چنين اوضاعي با توجه به حضور ‪ ۴۰هزار نيروي خارجي و عدم تحقق وعده تامين امنيت ، كمك به صلح و بازسازي ، افزايش ناهنجاري ها، فساد اداري ، بي اعتمادي و نارضايتي عمومي موجب افزايش فعاليت مخالفان دولت شده است.  مخالفان دولت به دو دسته مسلح و غيرمسلح تقسيم مي‌شوند كه افراد مسلح شامل طالبان، شبكه القاعده و حزب اسلامي گلبدين حكمتيار است.

 حداقل مي‌توان گفت كه دو گروه اخير با درنظرداشت شرايط سياسي جامعه كمتر به فعاليت‌هاي تروريستي در شش ماهه اول سال ‪ ۲۰۰۷ميلادي متوسل شدند.  طبق برخي گزارش ها،اين دو گروه در انتظار دستاوردهاي جرگه امن منطقه‌اي (نشست سران اقوام) كه با شركت ‪ ۷۰۰نفر از نمايندگان افغانستان و پاكستان در كابل برگزار ‌شد، بودند.  همچنين گفته مي‌شود اين دو گروه مسلح مخالف دولت در حال سازماندهي افراد براي فعاليت تروريستي در آينده هستند.  در اين ميان طالبان در سالجاري ميلادي بر شدت حملات انتحاري، حمله به مواضع و پايگاه نيروهاي دولتي و خارجي و گروگان‌گيري افزوده است. اعضاي اين گروه سياست گروگان‌گيري اتباع خارجي را افزايش داد، دو آلماني و پنج افغان را در ميدان وردك و ‪ ۲۳تبعه كورياي جنوبي را در قره باغ و ‪ ۲۱افغان را هم در جاغوري ولايت غزني ربودند.

 دراين ميان منصور دادالله فرمانده نظامي طالبان از گروگان- گيري به عنوان يك سياست موفق براي آزادي افراد گروه از زندان دولت ياد مي‌كند.  اين در حاليست كه دولت افغانستان تجربه تلخي از آزادي پنج طالب در قبال آزادي دانيله مسترو جاكومو خبرنگار ‪  ۵۲ساله ايتاليايي كه در ولايت هلمند درجنوب كشور همراه با  اجمل نقشبندي خبرنگار محلي ربوده شد، دارد.

 خودداري دولت در آزادي افراد مورد نظر طالبان باعث شد تا نقشبندي توسط طالبان سر بريده شود.  پس از آنكه دولت پنج عضو طالبان را آزاد كرد، مورد انتقاد قرار گرفت و چنين معامله‌اي با ايتاليا باعث شد تا دولت اين اقدام را اولين و آخرين عمل در رابطه با گروگان‌گيري اعلام كند.

تاكيد دولت بر پايبندي به سياست مزبور باعث وقفه در آزادي ‪ ۲۳شهروند كورياي جنوبي ربوده شده گرديد، طالبان در قبال عدم آزادي ‪ ۲۳طالب از سوي دولت ، دو گروگان را با ضرب گلوله كشت. اتخاذ چنين سياستي و عدم معامله دولت با طالبان باعث شد تا كورياي جنوبي براي رهايي شهروندانش ، هياتي را براي ملاقات با كرزي اعزام كند. در حاليكه اين مذاكرات بدون نتيجه مشخص پايان يافت، سخنگوي دولت اعلام كرد كه گروگانگيري عملي غير اسلامي و انساني است و دولت از هيچ تلاشي براي رهايي اين افراد خودداري نخواهد كرد.  وي با بيان اينكه شورشيان با اين اقدام مي‌خواهند افغانستان را بي‌ثبات نشان دهند، تاكيد كرد هر چند حيات انسان‌ها مهم است اما دولت با طالبان معامله‌اي نخواهد كرد.

اعلام چنين موضعي از سوي دولت باعث شد تا كورياي جنوبي هياتي را براي يافتن راه حلي در بحران پيش آمده، راهي آمريكا و پاكستان كند.  از سوي ديگر نمايندگي هيات سياسي سئول در كابل به تلاش‌ها براي آزادي اين افراد ادامه داد و هياتي را براي گفت و گو با طالبان رهسپار ولايت غزني كرد.  ارتباط هيات با آدم ربايان از طريق تلفون از سوي ريش سفيدان محلي انجام شد كه اين كار نتيجه‌اي نداد.

پس از چند روز تماس هيات اعزامي دولت و كورياي جنوبي در ولايت غزني با طالبان سرانجام  وحيدالله مجددي رييس هيات اعزامي دولت براي مذاكره با طالبان به علت عدم همكاري دولت و مشكلات امنيتي و اصرار طرفين بر اجراي خواسته‌هاي خود استعفا كرد. به گفته مجددي، مسوولان محلي و دولت قادر به تامين امنيت وي در مذاكره با طالبان براي آزادي شهروندان كورياي جنوبي نبودند.

در چنين شرايطي به نظر مي‌رسد با چراغ سبز دولت و يا آمريكا طرح مذاكره مستقيم كورياي جنوبي براي گفت و گو با طالبان مطرح شد.  مسوولان محلي غزني اعلام كردند آماده برقراري چنين ارتباطي هستند تا با انتخاب محل معين، مذاكره طالبان باكانگ سونگ زو سفير كورياي جنوبي آغاز شود.

 طالبان اعلام كرد، حاضر نيست در محلي كه خارجي‌ها حضور دارند، با كورياي جنوبي مذاكره كند و اين كشور هم مذاكراه با طالبان را در خارج مطرح كرد. شوراي رهبري طالبان براي پايان دادن به اين مساله سه نفر را تعيين كرد تا در قالب كميته‌اي در اين مورد تصميم‌گيري كنند. مخالفان دولت افغانستان دولتمردان سياسي سابق، گروهها و احزاب كه در دايره قدرت نيستند، در نشست‌ها و در نشريه‌هاي خود عملكرد دولت را مورد نقد و بررسي قرار دادند.  پس از آنكه حكومت طالبان در سال ‪۲۰۰۱ميلادي سقوط كرد اين‌گروه حالت دفاعي در پيش گرفته و در جست وجوي پناهگاه بود، اغلب به پاكستان رفتند، كشوري كه پس از تاسيس آن در سال ‪ ۱۹۴۷ميلادي با افغانستان داراي اختلاف مرزي بود. تعدادي رهسپار كشورهاي عربي و شمار كمي هم ادامه حضور در كشور را بر مهاجرت ترجيح دادند.  طالبان هيچگاه آنچه را كه امروز شاهد آن هستند انتظار نداشتند و آنان خود را شكست خورده احساس مي‌كردند. اين گروه دو سال بعد از شكست، سازماندهي و طراحي عمليات را در پاكستان شروع كرد.  سوال اين است چرا در شرايط كنوني در كشوري كه اغلب زيرساخت‌هاي آن طي سه دهه جنگ ويران و نابود شد، طالبان در حال قدرت گرفتن هستند.

 يکي ازتحليلگران پاکستاني مينويسد: جاي شكي نيست كه طالبان در جنوب و جنوب شرق افغانستان و آن سوي خط مرزي ديورند به علت وابستگي قومي، زباني و فرهنگي از پايگاه قوي اجتماعي برخوردار هستند.  پس از سقوط طالبان به هنگام تشكيل دولت جديد، پشتون‌ها در حاشيه قرار گرفتند و به آنان و طالبان به يك ديد نگاه شد.  پشتون‌ها اميد زيادي به دولت داشتند وقتي كه با بي‌مهري حكومت و مجامع خارجي رو به رو شدند، دوباره به طالبان روي خوش نشان دادند.  

آنان به طالبان به عنوان يگانه منجي و مدافع حقوق خود نگاه مي‌كنند كه حقوق از دست رفته شان را از راه اعمال فشار و زور بدست خواهند آورد. مردم بر اين باور است كه طالبان با حمايت قوي پاکستان وقبايل دوطرف مرز بار ديگر در حال قدرت گرفتن است. فشارهاي قومي، بازداشت و زنداني شدن پس از سقوط حكومت طالبان باعث شد تا آنان دست به مقاومت بزنند . وكيل احمد متوكل وزير خارجه وقت حكومت طالبان به رسانه‌ها گفته بود طالبان پس از سقوط دو راه بيشتر در پيش روي نداشتند،يا بايد كشته مي‌شدند يا به زندان منتقل مي‌شدند و راه سومي نمانده بود.  به گفته وي به اين علت اين طالبان دست به سلاح برد و مقاومت مسلحانه را انتخاب كرد و ادامه داد.  آگاهان مسايل سياسي معتقدند عامل اصلي پرورش و قدرت گرفتن طالبان ، پاكستان است كه بدون حمايت اين كشور، طالبان قادر نبودند كه بار ديگر قدرت پيدا كنند و وارد صحنه شوند. به اعتقاد افغان ها، پاكستان اطلاعات گسترده‌اي با كمك كارشناسان خود از جغرافيه، فرهنگ، اقوام، اقتصاد ، تجارت ، حساسيت‌هاي قومي و نيرومندي اقوام در افغانستان دارد.

با توجه به داده‌هاي اطلاعاتي فراوان كه اين كشور از اوضاع داخلي همسايه خود در اختيار دارد،سرمايه‌گذاري كلاني در مسايل افغانستان كرده است.  برخي گروه‌ها در پاكستان با داشتن ارتباط قوي با طالبان و تمايل اين گروه براي رسيدن به اريكه قدرت باعث شد تا آنها به منافع دراز مدت خود در افغانستان بينديشند. در سال‌هاي اول تمام تحليلگران بر اين باور بودند كه برنامه پاكستان در رابطه با طالبان ناكام است اما به تازگي اغلب آنان نظريات و تحليل‌هاي خود را پس مي‌گيرند.  آنان قبول دارند كه سرمايه‌گذاري پاكستان در آن شرايط دشوار، امروز دستاورد خاص خود را مي‌دهد.  امروز پاكستان در رابطه با بنياد گرايي با غرب معامله مي‌كنند و غرب بر اين باور است كه همكاري و عدم همكاري آن كشور در رابطه با بنياد گرايي براي آنان مهم و سرنوشت ساز است. در اين رابطه مي‌توان به اعزام هيات كورياي جنوبي براي رهايي ‪ ۲۱تبعه خود به اسلام‌آباد اشاره كرد كه براي رفع اين مشكل از پاكستان خواهان كمك شد كه نشانگر نفوذ و ارتباط پاكستان با طالبان است.

طالبان دوباره نگاه جهانى را به سوى خويش جلب كرده اند آن هم با ۳ روش: گروگان گيرى دسته جمعى، عمليات هاى انتحارى و سوم به كار گرفتن ابزار صوتي و تصويري كه بيانيه ها يا به اصطلاح صداى آنها را انعكاس مى دهد. تاكنون درباره ۲ حربه طالبان يعنى گروگان گيرى و شگرد سرباز گيرى آنان براى عمليات انتحارى فراوان گفته شده است لذا در اين بخش به موضوعى تازه يعنى بخش رسانه اى طالبان مى پردازيم. اما براى اين نظاميان تفنگ به دست در ايام جنگ، رسانه حكم نيروى جاده صاف كن را دارد.

 به همين دليل آنها وقتى طرح بازگشت دوباره به صحنه افغانستان را ريختند همزمان مراودات رسانه اى خويش را نيز گسترش دادند. درهمين راستا شورشيان طالب با يك اقدام غيرمترقبه به راه اندازى دوباره «راديو معروف خود با نام صداى شريعت» پرداختند. نام اين راديو براى افغانها ناآشنا نيست. زيرا در خلال ۶ سال حاكميت طالبان، تنها رسانه اى بود كه در مناطق تحت تصرف اين گروه فعاليت داشت.

به اعتقاد كارشناسان يكى از اسباب و عواملى كه به بازگشت دوباره اين گروه كمك كرد همانا ابزارهاى رسانه اى بودند. شبكه فعاليت رسانه اى طالبان بويژه درجايى كه به تلويزيون هايى مانند الجزيره والعربيه ارتباط پيدا مى كند به راز و رمز آميخته است. اين دو رسانه عربى نقش سخاوتمندانه اى در زنده نگه داشتن صداى طالبان داشته اند اما علاوه بر پشتيبانى اين رسانه هاى عربى، طالبان از رسانه هاى محلى نيز براى رخنه در ميان افغان ها فراوان بهره جسته اند. چنان كه پس از فروپاشى نظام طالبانى در افغانستان نيز، بارها صداى اين راديو در ولايات  مختلف كشور شنيده مى شد.
به نظر مى آيد توجه ويژه طالبان به عنصر رسانه بخشى از ميراث و تعليمات سران القاعده به اين گروه است. تحت اين تعليمات طالبان با وجود نگاه ستيزه جويانه اى كه به همه پديده هاى جهان مدرن دارند و بسيارى از دستاوردهاى تكنولوژى را آلات شيطانى مى دانند اما در بهره گيرى از لوازم ارتباطى و رسانه اى دستى گشاده دارند كه سخنگويان طالبان، بارها بر گسترش راديو صداى شريعت تأكيد ورزيده اند و حتى به ايجاد ايستگاه هاى تازه راديويى در ۱۹ اپريل ۲۰۰۵ (۳۰ حمل ۱۳۸۴) در نزديكى پايگاه سابق خود در جنوب افغانستان (
قندهار)، مبادرت كرده بودند. در يك تقسيم كار نانوشته طالبان اعلام مواضع سياسى و بين المللى خود را به رسانه هاى پرنفوذ عربى مانند الجزيره و العربيه سپرده اند و از راديو و رسانه هاى محلى اغلب براى ترويج عقايد خويش و يا جذب نيروهاى تازه بهره مى گيرند. طبق اظهارات سخنگويان طالبان راديو صداى شريعت محتواى برنامه هاى آن را آهنگ هاى طالبى (ترانه هاى بدون موسيقى)، قرآن و اخبار مربوط به طالبان تشكيل مى دهد. دولت كرزى فعاليت هاى رسانه اى از جمله راه اندازى راديو را براى اين گروه ممنوع كرده است. زيرا آنان قانون اساسى افغانستان را نپذيرفته اند و ضد حاكميت ملى اين كشور مى باشند.
اين نكته جالب توجه است كه در جامعه افغانستان با وجود مشكلات ناشى از جنگ فعاليت رسانه اى هميشه رونق داشته و اين كشور از نوعى تنوع در امور رسانه اى برخوردار بوده است. به همين سابقه كرزى و حكومتگران جديد دائم از آزادى فعاليت رسانه اى دفاع كرده و خود را حامى حقوق رسانه ها و آزادى اهل قلم خواندند راديو صداى شريعت در حالى پخش برنامه را آغاز مى كند كه بيش از ۵۰۰ رسانه چاپى، ۵۵ راديوى محلى، ۱۸ ايستگاه تلويزيونى - كه در حال حاضر ۷ ايستگاه آن آغاز به فعاليت نموده اند - ، بيش از ۱۰۰ مركز توليد فيلم و ۱۵۰ مطبعه خصوصى و شخصى از «وزارت اطلاعات و فرهنگ » جواز فعاليت اخذ نموده اند.
اما همواره اين نگرانى وجود داشته كه از اين فضاى باز تندروها و بويژه طالبان براى نشر عقايد خطرناك خويش بهره گيرند.
در همين راستا طرفهاى بين المللى نيز هنگام تشكيل نظام حكومتى جديد طالبان سرمايه قابل اعتنايى را به گسترش رسانه ها اختصاص داده اند با اين اميد كه ازاين رهگذر راه ترويج افراط گرايى را سد كنند به نحوى كه خانم «اليزابيت روسيت» به نمايندگى از كميسيون اروپا در كنفرانسى براى رشد رسانه ها مى گويد: «كميسيون اروپا از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ (۱۳۸۱ تا ۱۳۸۵)، مبلغ ۱۰ ميليون يورو به رشد رسانه ها در افغانستان اختصاص داده است.» و هدف عمده كميسيون را خانم روسيت چنين بازگو مى كند: «افغان ها مى توانند از اين طريق - رشد رسانه ها - تصوير واقعى از جامعه خود ارائه كنند.
در تكميل اين حركت ها پارلمان افغانستان در قانون جديد رسانه هاى همگانى، براى فعاليت هاى رسانه اى ۳ خط سرخ را مشخص نموده است:
- رسانه ها مطابق قانون اساسى، خلاف اسلام چيزى ننويسند و نگويند.
- رسانه ها نبايد به فرد، ملت، قوم و ي

بنابراين با توجه به قالب هاى انتخاب شده براى فعاليت هاى رسانه اى در افغانستان، طالبان حق راه اندازى راديو و فعاليت هاى رسانه اى را ندارند. زيرا قانون اساسى را نپذيرفته اند و ضد حاكميت ملى اين كشور مى باشند. با اين حال آنها نيز درست همانند راديو هاى تجارتى ايجاد شده در افغانستان، روى موج اف ام فعاليت خويش را آغاز نموده و صداى راديويشان در ولايات «پكتيا»، «پكتيكا»، «خوست» و بخش هايى از « غزنى» قابل دريافت است. به گفته مردم محلى، اين راديو هر شب يك و نيم ساعت برنامه پخش مى كنند. شورشيان طالبان از قوانين خاص خويش در زمينه اداره امور رسانه اى تبعيت مى كنند. آنها با رسانه هاى افغانستان خشونت بار ترين رفتارها را داشته اند و پس از قدرت گرفتن علاوه بر ممنوع كردن فعاليت رسانه اى به قلع و قمع فعالان اين عرصه پرداختند.

در همين راستا با به دست گرفتن حاكميت در افغانستان در سال ۱۹۹۶ ، نام راديو افغانستان را به راديو صداى شريعت تغيير دادند. آنها پخش و نشر برنامه هاى موسيقى و گويندگان زن را قدغن كردند و در بيشتر موارد به نشر خبرهاى شكست رقيبان و مدح و فرامين رسمى ملا محمد عمر (رهبر طالبان) پرداختند. با اوج گرفتن عمليات جنگى طالبان آهنگ حركت رسانه هاى آنها نيز تغيير كرده است به نحوى كه در مرحله جديد برنامه هاى رسانه اين گروه سمت و سوى ضد آمريكايى پيداكرده است. در همين راستا از سخنگويان طالبان بارها اين گفته ها پخش مى شود كه طالبان براى مقابله با آنچه موضع «آمريكايى گراى» رسانه هاى جهانى مى باشد، اقدام به ايجاد اين راديو نموده اند. صداى طالبان مارش نظامى به همراه فرامين جهاد اين گروه عليه آمريكايى ها و غرب پخش مى كند. راديو صداى شريعت وسيله و ابزار اصلى طالبان براى جذب جوانان و نوجوانان ناراضى و فقير افغانستان و پاكستان براى جنگ هاى انتحارى تبديل شده است.

 براساس گفته ناظران شيوخ و بزرگان مدارسى كه طالبان از آن برخاسته اند دائم براى طلاب خويش برنامه هاى اين راديو را پخش مى كنند. در اين برنامه علاوه بر دعوت افغان ها به شورش عليه دولت كرزى، جوانان پاكستانى نيز به انتقام سركوب مسجد لال به مقابله با مشرف تشويق مى شوند.

همچنان طالبان بيش از هميشه به قندهار ، شهرى كه آن را مقر خويش مى دانند، نزديك شده است. ازدحام و بيروبار روزهاى حكومت طالبان دوباره به جاده جلال آباد - كابل بازگشته است تا حدى كه مى توان صداى ضرب اهنگ جنگ را در قلب ناآرام كابل شنيد. در ششمين بهار خونين كابل ، جنگ افغانستان نخستين قربانيانش را از كابينه كرزى گرفت.

دو يار رئيس جمهورى (وزراى خارجه و مهاجرت) به ظاهر گرفتار خشم منتقدان پارلمان نشين كرزى شدند و بهانه حذف آنها مشكل مهاجران بود. اما واقعيت اين است كه اسپنتا و اكبرقربانى بن بست در جنگ و ناكامى نيروهاى بين المللى شدند. پيام كسانى كه تصميم به تنبيه سياسى دولت كرزى گرفتند، بسيار واضح بود: صبر افغان ها از اين همه سردرگمى و آشفتگى لبريز شده است. شايد كرزى نخستين نفرى باشد كه مفهوم عدم رأى اعتماد پارلمان را مى داند كه او در برابر متحدان ديروز و رقيبان امروزش هزينه شكست ناتو را پرداخته است. شعله هاى جنگ جنوب و شرق هم اينك مناسبات سياسى را در كابل به هم ريخته است و هنوز روشن نيست كه پايان كشمكش كه اكنون در صف دولتمردان كابل بروز كرده به كجا خواهدانجاميد. شايد نكته پرمعنا ، سكوت ناتو و نيروهاى ائتلاف دراين وادى باشد كه هنوز هيچ قدمى را براى تنبيه فرماندهان مقصرش در جنگ و تصحيح روند اوضاع در افغانستان برنداشته است.

بهار خونين افغانستان و تلفات اخير نيروهاى خارجى ،بيش ازهرچيز، تحقق نظريه اى بود كه تحليل گران سياسى با صدايى رسا آن را پيشتر اعلام كرده بودند.شايد مسأله اصلى جنگ لجام گسيخته افغانستان آن باشد كه چرا فرماندهى جنگ اين اندازه بى اعتنا به توصيه حتى كارشناسان خودشان پيش مى تازد و به چه دليل آنها ۴۰ هزار سرباز از چندين مليت را در بيابان ها ومناطق سخت اين چنين بدون استراتژى به عمليات هاى اغلب ناكام مى كشانند؟ اينجاست كه بايد براى جناب فرمانده جونز (مسئول نخست نيروهاى ائتلاف درافغانستان) يك بار درس هاى تاريخ پرنكته اين سرزمين را بازگو كرد. كه ممكن است قواى مشترك ۵۰ هزار نفرى آمريكا و ناتو قادر به انجام مأموريت استقرارثبات نشوند به نظرمى آيد جنرال هايى كه با كشتن هرفرمانده طالبان يا بمباران يك مقرآنان دائم از نزديكى پيروزى سخن مى رانند واين جمله را در رسانه هاى غرب برجسته مى كنند كه اين جنگ را در چند سال كوتاه خواهند كرد، بايد درتاريخ و گذشته ها غوركنند.  به تازگى يك كارشناس امورافغانستان گفت كه پشت كردن فرماندهان مغرور به تاريخ و واقعيت ها، سرگذشت مشهور «سنته يان» را به ياد مى آورد.او گوشزد كرد: «كسانى كه از مطالعه تاريخ سر باز زده اند، آن را تكرار كنند، محكوم به مجازات اند.»

درتازه ترين اتفاق مهم چندين نظامى كانادايى در نزديكى ميوند به قتل رسيدند كه افكارعمومى اين كشورراتكان داد تاحدى كه آنها را به خيابان هاكشاندوبراى بازگرداندن نظاميانشان دست به تظاهرات زدند. اين كارشناس به شبيه سازى دوران جنگ افغان ها با بريتانيا با جنگ اخيرپرداخته و حادثه معروف ميوند را كه دست برقضا اين بارنيز قتلگاه سربازان خارجى شده است ياد آورى مى كند. شايد «ميوند» نامى باشد كه براى بيشتر غربيان مفهومى را ارائه نكند، ولى همين جابود كه ۲۷ جولاى ۱۸۸۰ در نتيجه جنگ دوم افغان و انگليس، بريتانيا يكى از شكست هاى بزرگ تاريخ استعمارى خود را در ميوند متحمل شد. دو سال قبل از آن استعمار بريتانيا براى بار دوم به افغانستان تجاوز كرده بود و بدين سان استعمار بريتانيا شاهان يا عروسك هاى دست نشانده خود را در كابل و قندهار بر تخت نشانده بود. ولى آن روزهاايوب خان از شاهزادگان پيشين، لشكر ۱۲ هزار نفرى پشتون ها را تدارك ديد و آنها را در برابر پيشروى قواى متجاوز انگليس كشانيد، در برابر همان قواى تجاوزگر كه به قول لندن وظيفه اش آزادى قبايل و آوردن روشنى تمدن مسيحى به اين سامان عنوان شده بود. چنان كه ۶سال پيش با تجاوز تازه در افغانستان اين شعار «آوردن دموكراسى و پيشرفت» درمحافل آمريكايى برزبان ها افتاد.  زد و خورد هاى شديد، جنگجويان سر سخت ، قواى سازمان يافته بريتانيا متشكل از قواى سلطنتى، قواى پياده به اضافه نيروهاى گاردى مغرور گرينادايى و سپاهيان هندى را در همان ميوند تارو مار كردند و سرلشكر قوا «سر آرتور كانون دويل» ناگزيرشد ميدان را به يك دكتر نظامى بريتانيا مثل «دكتر واتسن» شرلوك هولمز واگذاركند. اين پيروزى افغان ها را در برابر استعمار انگليس به اين دليل بايدبه ياد آورد كه جنگ امروز افغانستان ضرورت مرورتاريخ را پيش كشيده است.

روزنخست يعنى فرداى ۱۱ سپتامبرتهاجم اخير در افغانستان براى مردم آمريكا جنگ ضد تروريسم و تلاش براى استقرار دموكراسى در افغانستان عنوان شد و بعدبا تبليغاتى وسيع اين جنگ با نام «باز سازى ملى» و دفاع از حقوق مردان وزنان افغانستان معرفى شد. اما آنچه امروز در واقع ما در جنگ افغانستان مى بينيم، جنگى است بى ضابطه كه همه موازين حتى امضا شده از سوى دولت هاى غربى را زيرپا نهاده است بگذريم از اين كه سخن كسانى كه با نگاه استراتژيك استقرار آمريكا دراين خطه رابا افق دستيابى و اداره راه استراتژيك « پايپ لاين» نفت و گاز آسياى ميانه از راه افغانستان ارزيابى مى كنند.

اكنون سؤال همه اين است كه هزينه روزانه دو ميليارد دالر جامعه بين المللى دركجا وچگونه صرف مى شود .از شايعات و ديگر سخن هاى ويرانگر، يكى همين است كه حامد كرزى تنها اداره پايتخت را در دست دارد، بقيه بخش هاى كشور در دست جنگ سالارانى قرار دارد كه سرگرم حكومت رانى و اداره ولايت خويش هستند هم تجارت مواد مخدر مى كنند هم اين كه با نيروهاى مقابل ناتو دادوستد سياسى دارند. محترمانه ترين سخنى كه يك فعال سياسى امروزبرزبان مى راند اين است كه آمريكا قواى سى چهل هزار نفرى اش را به خاطراين درافغانستان تقويت مى كند كه شكست دوم را پس از باخت عراق به سادگى نمى تواند متحمل شود. پس نبايد تعجب كردكه اين روزها دركابل ديگركسى نطق هاى پرشوربوش ياچنى را گوش نمى كند كه دائم مى گويند آمريكا و ناتو در افغانستان بر ضد تروريسم مى جنگند و مدام خواهان جلب حمايت مردم افغانستان هستند. نمى توان مبارزه اى كه بر ضد آمريكايى ها شروع شده را به حساب طالبان نهاد.غرور و اميد افغان ها ازتاجيك ها تا پشتون هاجريحه دارشده است به اين جمعيت ناراضى ميليون ها تن ديگر را در آن سوى سرحد تحت اداره پاكستان اضافه كنيد كه از ابتدا نسبت به بقاى نظامى آمريكا دراين نقطه شبهه داشتند، طالبان نيز ازهمين موج نفرت تغذيه مى كند ،ونتيجه نهايى آن مى شود كه در حقيقت يك اتحاد ميان قبايل شكل مى گيرد كه افزون برنيروهاى ملاعمر،گروه ملى گرايان و برخى از مجاهدان قبايل سال هاى هشتاد دربرابر شوروى درآن حضوردارند .
جنگ نيروهاى ائتلاف اكنون ودراين مرحله با معضلى به نام تصميم هاومحاسبات اشتباه آميزروبروست.ريشه اين اشتباه ها نيز به آنجا برمى گردد كه فرماندهان صحنه گزارش هاى نادرست به سياستمداران مى دهند يعنى همان فاجعه اى كه نومحافظه كاران درعراق برسربوش آوردند. بر پايه گفته هاى ناظران سال گذشته سران ناتو بارها تحت تأثيراين گزارش هاى نادرست به تصميم هاى غيرواقعى دست زدند.درست درروزهايى كه بخش هايى از افغانستان مورد اشغال طالبان قرارگرفته بوداما درگزارش فرماندهى نيروهاى ائتلاف به ناتو چنين ادعا شد كه طالبان به طور كامل مهارشده است وبقاياى آنها نيز به زودى پاك سازى خواهندشد.
معلوم نيست كه شفر يا خانم مركل چرا گزارش مربوط به بازگشت اوضاع سياسى افغانستان را براحتى كنار نهادند. در جريان همين روزها مركزنظرخواهى خود اروپابرآورد تكان دهنده اى حاوى نظرات ۱۷ هزار نفرازافغان ها داشت كه حكايت ازآن مى كرددرنواحى شرق و جنوب جو ضد آمريكايى وضد غربى حالت خشونت بار دارد ومردم خسته اين مناطق تصميم به مقابله مسلحانه گرفته اند.

بازدرهمين گزارش تأكيد شده بودكه برخى از افرادبومى حاضرشده اندبراى تغيير اين وضع آشفته از طالبان پشتيبانى كنند. شايد اگر اين دست گزارش ها به درستى دراجلاس ويژه اروپا يا نشست هاى اضطرارى ناتو طرح مى شد به اين سادگى اين باور درذهن افغان هانمى نشست كه دولت و نيروهاى بين المللى قادر به شكست دادن طالبان نيستند. امروز كمترگروه سياسى هست كه به نتيجه مشابهى نرسيده باشد كه قواى ناتو در افغانستان رو به شكست است و ناگزيرخواهند شد كه همانند روس ها يا بريتانيايى ها از آنجا خارج شوند. همين يك فقره تصور درذهن مردم عادى يا نخبگان كافى است كه جبهه ناراضيان ازطالبان تا مجاهدين راه خود را جدا كنند و جبهه سياسى يا نظامى جديد بگشايند.
اكنون موقع آن است كه تصميم گيران ناتو وآمريكا به جاى رفتن به كاخ مشرف ويا دفتركرزى سرى به مناطق قبايلى جنوب بزنند وبه سرود هاى حماسى كسانى گوش سپارند كه هر روزكاروانى تازه از بريدگان افغان يا طلاب پاكستان را با عنوان جنگ مقدس راهى خط مقدم عمليات انتحارى مى كنند،يا دست كم مصاحبه هاى رهبران اين طوايف مسلح درمرزهاى افغانستان با جرايد راديكال پاكستان رابخوانند كه تيتريكسان آن ها اين است كه آمريكا و متحدانش با جنبش قبايل روبه رو هستند وبزودى در برابر بزرگترين مردم قبايلى دنيا تن به شكست خواهند داد.
حال اگر دراين فضاى متشنج فرماندهان ناتو دستورفيربه مردم عادى كه از نبود امنيت به فغان واعتراض رومى آورند بزنند تصوركنيد چه مستمسكى به دست اين ايدئولوگ هاى جنگ مقدس مى افتد. حتى خودكرزى نيزاين هشداررابه شركاى غربى داده است كه اگرآنها دامنه اين رويارويى خونين را به ميان غيرنظاميان بكشندو روستا ها و شهرها رادرتيررس بمباران قراردهند با پديده هايى از نوع مقاومت مردمى روبه رو خواهند شد يعنى دقيقاً چيزى كه اتحاد جماهير شوروى سابق با آن رو به رو شد.

اوليويه روا از پيوند هاى شبكه سلفى ها با طالبان مى گويد:

اوليويه روا از جمله پژوهشگرانى است كه مدتى طولانى را به مطالعه و تحقيق پيرامون ساختار فرهنگ وسياست افغانستان گذرانده است.اين مطالعه ميدانى او، موجب آشنايى اش با زوايايى مهم از رفتار سياسى و اجتماعى افغان ها شده است، يعنى همان چيزى كه كمبود اصلى در نگاه اغلب كارشناسان افغانستان محسوب مى شود. روا تز دكتراى خود را نيز به «جامعه در افغانستان معاصر» اختصاص داده است. او در عين حال كه كرسى ثابتى در جمع شرق شناسان دارد و به دليل تحصيل و مطالعه در زمينه فلسفه و زبان هاى شرقى استاد مدرسه مطالعات عالى زبانهاى شرقى است اما بيش از همه نظراتش به عنوان يكى از كارشناسان خبره افغانستان مورد توجه است.اوليويه روا متولد ۱۹۴۹ لاروشل فرانسه است؛ در سال ،۱۹۸۸ به عنوان مشاور UNOCA (دفتر هماهنگى هاى افغانستان سازمان ملل متحد) انتخاب شد.
اوليويه روا پس از پيدايى طالبان و برآمدن القاعده بخشى از مطالعات خود را به تحليل ريشه هاى قومى و قبيله اى اين گروه اختصاص داد اگر چه نظرات وآراى او در زمينه سلفى گرى و ظرفيت نوگرايى اين جريان با نقدهاى جدى نخبگان افغان روبه رو شد.از جمله آثار او كه به دري نيز برگردانده شده عبارتنداز : افغانستان؛ اسلام و نوگرايى سياسى - اسلام در آسياى جنوبى؛ ديدگاه منطقه اى - [دوران] ترميدور ايران و بالاخره ؛ افغانستان، جنگ دهقانان خرده پا. چنان كه از عناوين كتاب هايش نيز پيداست ،افزون بر مسائل اجتماعى - قومى افغانستان بخش ديگر مطالعات روا را حوزه هايى چون اسلام سياسى، خاور ميانه و آسياى مركزى دربرمى گيرد.در همين راستا او مقالات بسيارى نوشته.
بتازگى اوليويه روا بخش جديدى از يافته هاى خود در باب گذشته طالبان و القاعده انتشار داد. نظرات او كه در بحبوحه درگيرى اردو هاى اروپايى و شركاى آمريكا با طالبان، در مطبوعات فرانسوى وافغانى به چاپ رسيد حاوى نكاتى تازه از پشت پرده قدرت يابى طالبان و القاعده است ، بويژه آنكه روا برخلاف بسيارى از كارشناسان به جاى پرداختن به مسائل كلى شبكه سلفيون تندرو اين بار شرح حال سياسى دو ليدر اين گروه ها يعنى ملاعمر و بن لادن و نيز اغماض ها وارفاق هاى سياسى آمريكا در باره اين دو تن را بازگو كرده است
.
) از جمله نكات مبهم درسابقه دو نيروى افراطى افغانستان يعنى طالبان و القاعده نحوه پيوند رهبران آنهاست، چگونه اسامه بن لادن با ملا عمر آشنا شد؟(
بن لادن در سال ،۱۹۹۶ از سودان به افغانستان آمد.او سودان را همراه با خانواده اش، توسط دو هواپيماى شركت هوايى آريانا، كه كرايه گرفته بود، ترك نموده و در شهر جلال آباد كه زير فرمان حاجى قدير، برادر عبدالحق قرار داشت، فرود آمد.عبدالحق بعداً توسط طالبان اعدام گرديد.
اشتباه آمريكا در رابطه با بن لادن اين بوده است كه آنها هيچ گاه نخواستند براى از ميان بردن بن لادن عمليات مستقيم انجام دهند.

چنان كه مقام هاى آمريكايى هيچ گاه تقاضاى دستگيرى و تسليم بن لادن را از سودان نكردند، در حالى كه سودان آن روز آماده چنين اقدامى بود. حتى خرطوم مى خواست تا اسامه را تسليم سعودى ها نمايد، در حالى كه سعودى ها فريبكارى مى كردند. بنابراين بن لادن در فضايى فارغ از تهديد يا تعقيب آمريكا يا عربستان راه شمال آفريقا به سوى افغانستان را طى كرد وبه راحتى نيروهايش را براى ايجاد جبهه تازه در افغانستان گسيل ساخت. مسأله ديگر نقش استخبارات نظامى پاكستان (آى.اس.آى) در تسهيل حضور بن لادن در افغانستان است. زمانى كه طالبان جلال آباد را اشغال نمودند، بن لادن به وساطت آى.اس.آى به ملا عمر، رهبر طالبان معرفى گرديد . تا پايان دهه۸۰ ميان ملاعمر و بن لادن تماس و ارتباط چندانى وجود نداشته است زيرا آنها در دو قلمرو متفاوت عليه ارتش سرخ فعاليت داشتند.بنابراين اين نكته تاريخى است كه بن لادن كه در سال ۱۹۸۷ در پكتيا مى جنگيد، طالبان را، كه از قندهار بودند، نمى شناخت.
چه عواملى در ابتدا طالبان را به بن لادن ودر واقع گروه القاعده پيوند داد و آيا آنها از آغاز داراى منافع مشترك بودند يا آنكه شرايط واوضاع آن روز جبهه هاى جنگ با روس ها موجب همكارى اين دو شد؟
هردو عامل در پيوند آنها نقش داشتند.
ملاعمر و طالبان ايدئولوژى ستيز با اديان و مذاهب ديگر را از سران القاعده به ارث بردند. به اين ترتيب است كه مى بينيد اقداماتى مانند اعمال ستيزه جويانه عليه نهادها يا نمايندگان ملل و مذاهب ديگر در ايام حكومت طالبان شدت مى گيرد و با تصميم مشترك القاعده و طالبان، اين گروه به انهدام تنديس هاى بودا در باميان، تبعيض عليه هندوان و بيرون راندن ناظران سازمان هاى غير دولتى از كشور و... مبادرت مى كند. ملا عمر شعارهاى بن لادن عليه يهوديان و مسيحيان را به عاريت گرفت. تا آن زمان طالبان، به اين شدت عليه ديگر اديان از خود خشونت نشان نمى داد.

رهبر طالبان به مردى از برتون شباهت داشت كه شبيه عيساى مسيح در برابرش ظاهر گرديد.اين درحالى است كه بن لادن يك اشرافزاده است. او مالك كارخانه تروريستى است.البته درباره قرابت هاى فاميلى آنها نيز حرف هاى زيادى به ميان مى آيد، اما دراين باره كسى چيز دقيقى عرضه نكرده است،روابط فاميلى ( شايع بود كه بن لادن يكى از دخترانش را به عقد ملا عمر درآورده است) مى تواند معلول ارتباطات آنها باشد نه علت آن.
به هر حال اين كه طالبان  مهاجر افغان كه بعداً نام جنبش طالبان را بر خود نهادند چگونه با مهاجران تندروى عرب كه به سوداى شركت در جنگ عليه روس ها راهى پاكستان و افغانستان شدند، پيوند مى خورند، پرسشى مهم است.«طالبان» شايد تنها حركت ايدئولوژيك بودند، كه جاه طلبى آنها موجب شد آرزوى آنها براى كشور افغانستان پاى تروريسم بين المللى قربانى شود.

طالبان ابتدا در آستين خود طرح بازسازى افغانستان را بر اساس شريعت اسلامى و ساختارهاى قبيله اى داشتند، اما ملا عمر آن طرح را قربانى ايدئولوژى موهوم القاعده به نام همبستگى پان اسلامى نمود.اين يك حادثه استثنايى بود زيرا تا به حال نمونه اى از اين دست حركت ها كه يك جريان به راحتى حاضر شود حاكميت بريك كشور را پاى يك هدف غير واقعى بين المللى از دست بدهد، چندان به چشم نمى خورد. يعنى ديده نشده كه حاكمان بر سر قدرت، به نام همبستگى بين المللى، دست به خودكشى و پايان رژيم خود بزنند.
نكته مبهم ديگر در شناسنامه حركت هاى افراطى كه در اين دو دهه در نواحى مرزى پاكستان وافغانستان شكل مى گيرند، پديده عرب هاى افغان است.
بويژه اين كه تا پيش از اين درميان مسلمانان اين نقطه آسيا رد پايى از عرب ها به چشم نمى خورد، به راستى اعراب افغان كه هسته اصلى القاعده را شكل مى دهند چگونه در اين ۲ سرزمين اسلامى نفوذ مى گسترند؟
عرب هايى كه در هنگام جنگ در برابر اتحاد شوروى به افغانستان آمده بودند همه «سلفى» بودند.آنها به اعتبار همين تبار سلفى گرى خود را تابعان اسلام واقعى مى خواندند. سلفى ها با همين تز درميان طوايف واقوام مسلمان افغانستان و پاكستان رخنه كردند كه حاوى نسخه اسلام واقعى هستند.
من آنها( اعراب افغان يا القاعده امروز) را در سال هاى ۱۹۸۷ ـ ۱۹۸۵ ديده بودم. القائات ايدئولوژيك آنها در جذب جوانان افغان نيز برايم آشناست. به طور مثال آنها ابتدا از ترويج وتبليغ سلوك عبادى خويش شروع كردند، يعنى همه رسوم ومناسك سلفى ها را جايگزين باورهاى مذهبى مردم بومى منطقه كردند.

به خاطر دارم كه آنها دائم به آداب مذهبى مسلمانان افغانستان خرده مى گرفتند وبا اين ادعا كه اين اعمال دينى آنها با نسخه اصلى اسلام انطباق ندارد احكام و موازين سلفى را آرام آرام مى قبولاندند. در مواردى آنها به مجاهدان افغان مى گفتند: «شما افغان ها مسلمين بدى هستيد. شما، طورى كه لازم است، عبادت نمى كنيد». تبليغات مذهبى آنان از پشتوانه كمك مالى درمناطق فقير افغانستان و پاكستان برخوردار بود و خيلى ها را تحت تأثير اين تبليغات قرار مى داد تا جايى كه حتى من در تماس با برخى افغان ها پى مى بردم كه آنان فريفته برخى منش هاى زهد آميز سلفى شده اند.

به اين صورت است كه مى بينيد كه همه باورهاى مذهبى و عقايد مردم محلى كه از گذر ساليان متمادى دراين سرزمين ريشه دوانده است با تبليغات ظريف معلمان وواعظان سلفى از ميان برداشته مى شود.سلفى ها در برهم زدن ساختارفرهنگ دينى منطقه همه چيز را از پيش رو برمى دارند، شايد يكى از عجيب ترين نمونه ها دراين راستا برخورد آنها با آيين هاى مردم منطقه در زمينه احترام به اموات باشد.از گذشته هاى دور در افغانستان قبرها ومزارخويشاوندان مورد احترام و محل زيارت مردم پنداشته مى شد و اما عرب هاى افغان براى تحميل عقيده خويش دراين زمينه تندترين برخورد را با اين باور مسلمانان افغان كردند. آنها گفتند: عبادت قبور عملى اسلامى نيست بنابراين بايد آنها را تخريب كرد.لابد شنيده ايد كه در اين زمينه تنش هاى زيادى ميان مردم و طالبان بوقوع مى پيوست.
آنچه مربوط به قدرتگيرى القاعده تحت امر بن لادن مى شود، ملا عمر ميان سال هاى ۱۹۹۸ـ ۱۹۹۷ فرماندهى عرب ها را به وى واگذار كرد.اعراب افغان سپس خود را از درون جامعه عقب كشيدند، زيرا مناسبات عامه مردم با القاعده به دليل همان عقايد تندشان خوب نبود.از اين پس عرب هاى تحت امر بن لادن در اردوگاه هاى آموزش نظامى متمركز شدند.اين يك اتفاق مهم در سازماندهى جديد افراطيون در مقايسه با اوضاع سالهاى ۱۹۹۶ ـ ۱۹۹۴ بود.
تا پيش از اين، بافت تقسيم قدرت ميان گروه ها در افغانستان شباهت به لبنان داشت كه هر عشيره عرب در پشاور و مناطق قبيله اى پاكستان مغازه خود را گشوده بود.اما با واگذارى فرماندهى عرب هاى افغان به بن لادن اين مهاجران تندرو با پيروى از تصميم تازه بن لادن از شهر و بازار ناپديد شده به زندگى نيمه مخفى روى آوردند تا اين كه بار ديگر سرو كله شان در جنگ ها نمايان شد.

آنها در طول جنگ هاى زنجيره اى طالبان براى تصرف افغانستان كه تا به امروز ادامه دارد همانند لژيونها و نيروهاى مزدور در كنار طالبان عليه مخالفان شان مى جنگند اما داراى فرماندهى مستقل هستند.

حتى اگر حوادث عراق ركورد تمام وقايع ترروريستى سده اخير راشكسته باشد اما باز پايتخت و مركز اصلى تروريسم، عراق نيست.اين گفته مكرر مقام هاى بغداد را بايد باور كرد كه پديده ترور آن هم درهيأت ايدئولوژيك آن كه كشتن و كشته شدن را لازم و مباح مى پندارد يك امر وارداتى است.

اما طيف ديگرى از كارشناسان معتقدند كه نبايد از فرصت تازه اى كه مشرف وكرزى براى شروع يك مبارزه مشترك فراهم كرده اند به اين راحتى چشم پوشيد وهمين گام هر چند ابتدايى مى تواند سرآغاز يك تغيير در سياست كشورهمسايه نسبت به طالبان باشد. توصيه اين گروه از كارشناسان اين است كه جرگه امنى كه در افغانستان داير شد و قرار است در پاكستان دنبال شود را به هر حال و با همه ضعف هايش بايد به فال نيك گرفت،زيرا دولتمداران پاكستان بالاخره به هر دليلى كه هست براى نخستين بار به اين مسأله گردن نهاده اند كه با افغانها در زير يك سقف بنشينند. از نگاه اين عده سرنوشت پيمان مهم اخير به تدبير كرزى و اراده متحدانش بستگى دارد و مسائل آينده به افغانستان مربوط مى شود كه بايد در برابر پاكستان خط سياسى اش را روشن سازد. يك دليل ناكارآمدى مبارزه با طالبان اين است كه دولت هاى كابل نتوانسته اند با افسران وسياستمداران كشورهمسايه تعامل مؤثر برقراركنند.

به گمان اينان افغانستان در برابر پاكستان هيچگاه حرف مشخص و صريح نزده است و يكى از دلايلى كه هيچ دولتى تاكنون نتوانسته اين كار را بكند اين بوده كه هر دولتى دركابل خواسته است، دوران مسئوليت خود را بدون درگيرى مستقيم با اين كشورسپرى نمايد، و همين ضعف باعث شده كه پاكستان ضوابط همسايگى را رعايت نكرده و هميشه به مثابه يك همسايه بسيار زورمدار از نقطه هاى ضعف افغانستان سوءاستفاده برده است. لذا اين گروه توصيه مى كنند حال كه باب يك همكارى تاريخى قرار است به دست مشرف وكرزى گشوده شود پس لازم است كابل به چند حركت مهم در شفاف سازى اختلاف ها و حل و فصل آنان دست بزند.
 در گام اول كرزى به كمك پشتيبانان آمريكايى بايد مشرف را به سوى هدايت ار
دو ونيروى نظامى قدرتمندش به مبارزه اى واقعى با عقبه نيروى طالبان در مرزهاى دوكشور وادار كند.
به باور اينان مشرف پس از غائله مسجد لال آمادگى يك مبارزه تازه با اين جريان ها را پيدا كرده است اما اغلب فشارهاى خود را بر قطع ارتباط گروه هاى سياسى پاكستان و مدارس دينى با طالبان متمركز كرده است در نتيجه حلقه نيرومند ارتباطى طالبان با ارتش وسازمان آى اس آى هنوز دست نخورده باقى مانده است. به عبارتى براى محك زدن اراده رهبران اسلام آباد در اين آزمون سخت يك ملاك بيشتر وجود ندارد وآن اين كه آنها چه ميزان حاضر به تغيير در اتحاد استراتژيك ۲۰ ساله خويش با جريانى شوند كه زمان ضياءالحق به عنوان نيروى حافظ منافع اين كشور درمنطقه شكل گرفت وبعداً در چهره مجاهد وطالبان تجسم يافت.
 مسأله اصلى ، پذيرفتن ريسك يك جنگ مهم وسرنوشت ساز از سوى كرزى ومشرف براى برچيدن بساط نفوذ مافيايى تندروها در مناطق قبيله اى است.

جنگهاي جديد وبازي هاي جديد

 

پس از رويداد ‪ ۱۱سپتامبر ‪ ،۲۰۰۱ايالات متحده آمريكا به بهانه مبارزه با تروريسم به افغانستان كه تحت حاكميت طالبان قرار داشت و پايگاه اصلي گروه القاعده به شمار مي‌رفت، حمله كرد. هر چند اين هجمه منجر به سرنگوني رژيم طالبان و گريز نيروهاي آن به مناطق مرزي پاكستان و افغانستان شد، اما تحولات دوساله اخير حاكي از آن است كه طالبان با تجديدقوا و اتخاذ تاكتيك هاي جديد، دوباره سر برآورده است. به نحوي كه اكنون نيروهاي ناتو ناچار هستند درگير جنگ و گريزهاي روزمره با آنها شوند. در واقع طالبان، با در پيش گرفتن سياست هدف قراردادن نيروهاي امدادي، مسوولان مدارس و همه مقام‌هايي كه با دولت حامد كرزي همكاري مي‌كنند و با بكارگيري تاكتيك عمليات انتحاري، به موفقيتي غيرقابل تصور در جنگ نايل آمده است. مويد اين امر اين است پارلمان افغانستان اعلام كرد: سال گذشته ميلادي ‪ ۵۰درصد يعني بالغ بر ‪۳۰۰هزار نفر بر تعداد كودكاني كه از رفتن به مدرسه بازمانده‌اند افزوده شده است.

هم چنين كرزي ، در مجمع اقتصاد جهاني درداووس سوييس گفت: در صورتي كه با افراط گرايي مقابله نشود كنترل پاكستان و افغانستان بار ديگر در دست گروههاي تروريستي خواهد افتاد و نتيجه بدي در منطقه و جهان خواهد داشت. وي با ابراز نگراني از گسترش فعاليت هاي گروههاي تروريستي گفت: سياست هاي يك جانبه و غلط بعضي كشورها باعث ادامه خشونت در افغانستان شده است. كرزي خواستار توجه بيشتر نيروهاي ناتو در افغانستان شد و در عين حال نگراني خود را از گسترش تروريسم در پاكستان ابراز كرد. اين نگراني‌ها در حالي ابراز مي‌شود كه آمريكا با متحدانش در ناتو در زمينه اعزام نيرو به افغانستان به توافق رسيده است.  در اين زمينه، خبرگزاري آسوشيتدپرس از بروكسل گزارش داد كه همه بيست و شش كشور عضو سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) در افغانستان نيروي نظامي دارند و همه توافق دارند كه اين ماموريت، اولويت نخست آنان است. با اين حال خود داري متحدان اروپايي ناتو از اعزام نيروي بيشتر، نيروهاي نظامي آمريكايي را كه هم اكنون نيز تحت فشار قرار دارند مجبور كرده است كه اين شكاف را پر كنند و همين موضوع موجب انتقاد آمريكا از متحدان غربي خود شده است.

رابرت گيتس  وزير دفاع آمريكا با اعزام سه هزار و دوصد تفنگدار دريايي به افغانستان در ماه اپريل سال ‪ ) ۲۰۰۸ موافقت كرد تا با افزايش پيش بيني شده خشونت هاي طالبان در فصل بهار مقابله كنند و بدين ترتيب شمار نظاميان آمريكايي مستقر در افغانستان به حدود سي هزار نفر مي رسد كه اين ميزان از زمان حمله آمريكا به افغانستان در سال ‪ ۲۰۰۱بي سابقه است. به گفته يكي از فرماندهان ارشد آمريكايي، اين نيروها در صورت اعزام در مناطق جنوبي افغانستان و در مناطق بين قندهار و هلمند مستقر خواهند شد.

مسوولان آمريكايي بر اين گمان هستند كه واشنگتن بايد اين اقدام را صورت مي داد، زيرا متحدان اروپايي، كمبودها در واحدهاي رزمي را پر نمي‌كنند. آمريكا هم اكنون يك سوم تمام نيروهاي ناتو را تامين مي‌كند كه بدين ترتيب بزرگترين شريك ناتو به شمار مي‌رود. از اين نيروهاي جديد كه آمريكا قرار است اعزام كند دو هزار و دوصد نفر به نيروهاي ناتو خواهند پيوست و يك هزار نفر ديگر كه مربي هستند در نيروي جداگانه اي تحت فرماندهي مستقل آمريكا به آموزش نيروهاي مسلح افغانستان براي به دام انداختن اعضاي القاعده خواهند پرداخت. آمريكا اصرار دارد كه اعزام نيروهاي تفنگدار به افغانستان موجب نخواهد شد كه تعهد اعزام نيروي بيشتر از دوش متحدان اروپايي برداشته شود. ايالات متحده تاكيد دارد كه اين نيروهاي جديد تنها هفت ماه براي تقويت نيروهاي بين‌المللي ، در افغانستان باقي خواهند ماند و مدت استقرار آنها به پاييز و زمستان محدود مي‌شود كه نظاميان آمريكايي آن را فصل نيرو  توصيف كرده اند.

وزارت دفاع آمريكا در بيانيه اي اعلام كرد به فعاليت شديد خود درباره متحدان و شريكانش ادامه خواهد داد تا همه نيازهاي نيروهاي بين‌المللي مستقر در افغانستان موسوم به ايساف برطرف شود و نياز براي اعزام نيروهاي بيشتر آمريكايي يا اروپايي در آينده به حداقل كاهش يايد. بايد گفت كه برخي از متحدان ناتو از نظر نسبي كمك بيشتري در مقايسه با آمريكا ارايه كرده اند. آمريكا تنها يك و يك دهم ۱/۱درصد از نيروهايش را به افغانستان اعزام كرده است. اين در حالي است كه انگليس ‪۴درصد ، دانمارك ‪ ۳/۵درصد، هالند ‪ ۲/۹درصد و كانادا نيز ‪۲/۶درصد از تمام نظاميان خود را به افغانستان اعزام كرده‌اند كه همه آنها در جنوب افغانستان مستقر شده اند.  تركيه دومين اردوي بزرگ ناتو را دارد اما تنها داراي يك هزار و دوصد پرسونل نظامي در افغانستان است كه در كابل مستقر شده اند. تركيه استدلال مي‌كند كه هيچ تعهدي در مورد همكاري بيشتر در نيروي ايساف ندارد زيرا حمايت بين‌المللي در جنگ بر ضد شورشيان كرد در خاك خود را دريافت نمي كند. فرانسه نيز به طور سنتي درباره ناتو محتاطانه عمل مي‌كند و در دوره ساركوزي خود موضع‌اش را دايما تغيير مي‌دهد. ساركوزي چندي قبل  اعلام كرد كه بايد جزوتام يك هزار و سيصد نفره فرانسه در افغانستان تقويت شود.  وي با اعزام هواپيماهاي ميراژ از تاجيكستان به پايگاه ناتو در جنوب افغانستان و اعزام ‪۱۵۰كارشناس نظامي براي آموزش نظاميان افغانستان موافقت كرده است. از سوي ديگر مقام هاي ناتو اميد دارند كه انگليس هم زمان با كاهش حضور نظامي در عراق كمك هاي خود را به افغانستان افزايش دهد. هر چند كرزي، طي اظهاراتي انتقادآميز علمكرد نيروهاي انگليس مستقر در كشور را بي‌ثمر توصيف كرد.

در اين زمينه روزنامه تايمز چاپ لندن گزارش داد در حالي كه لندن تاكنون ميلياردها پوند براي استقرار ‪ ۷۸۰۰نيروي انگليس مستقر در ولايت جنوبي هلمند و طرح هاي اجرا شده براي نوسازي منطقه هزينه كرده است، كرزي عملكرد نيروهاي انگليس را ضعيف دانسته و آنها را به جلو گيري از اعمال حاكميت دولت كابل بر هلمند متهم كرده است. به گفته وي زماني كه نيروهاي انگليس به هلمند آمدند،نيروهاي طالبان نيز وارد اين منطقه شدند. هم چنين ريچارد پوچر معاون وزير خارجه آمريكا با طرح انگليس براي تشكيل مليشه هاي  نظامي در افغانستان مخالفت كرد و آن را بدون نتيجه مثبت دانست. وي گفت: بهتر است به جاي اجراي اين طرح، نيروهاي امنيتي افغانستان تقويت و تجهيز شوند.

اين در حالي است كه نتايج نظرسنجي ماه دسامبر  ۲۰۰۷ نشان داد كه بيش از ‪۸۰درصد مردم مخالف حضور اين كشور در عمليات نظامي ناتو در افغانستان هستند. كشور آلمان نيز بيش از ‪ ۳۰۰۰نيرو در افغانستان مستقر ساخته است. اخيرا وزير دفاع آلمان طي ديداري از افغانستان اظهار داشت كه سربازان آلماني آماده مشاركت در عمليات عليه ترويست‌ها و همكاري با ديگر نيروهاي بين المللي در ديگر نقاط اين كشور هستند. با توجه به اينكه بيشتر نبردها با طالبان در شرق و جنوب افغانستان رخ مي‌دهد، لذا نيروهاي آلماني به دليل نپيوستن به ديگر نيروهاي ناتو كه درگير جنگ باطالبان هستند، موردانتقاد قرار گرفته اند. به رغم اظهارات فرانس جوزف يانگ  وزير دفاع آلمان درباره مشاركت نيروهاي الماني در عمليات ناتو عليه طالبان ،سخنگوي دولت آلمان تاكيد كرد كه نيروهاي آلماني در اين عمليات مشاركت نخواهند كرد و هم چنان در مناطق شمالي افغانستان خدمت خواهند كرد. هم چنين ايتاليا نيز داراي ‪ ۲۵۵۰نفر نيروي نظامي در افغانستان است كه تاكنون هم چون آلمان از نبرد نيروهاي خود در خط مقدم جلوگيري كرده است. در عين حال هر دو كشور تحت فشارهاي داخلي براي خروج نيرو از افغانستان قرار دارند. اين دو كشور و ديگر كشورهاي عضو ناتو در تلاش هستند تا ماموريت در افغانستان را بيش از نظامي بودن، بازسازي اين كشور معرفي كنند.

 

اسپانيا نيز تاكيد دارد كه نقش ‪۷۷۰نظامي اين كشور در افغانستان را كمك به ساختن شفاخانه ومکتب در مناطق شرقي اين كشور عنوان كند و تاكنون محدوديت هاي شديدي براي نقش هاي نظامي خود اعمال كرده است. اين در حالي است كه روزنامه آمريكايي لاس آنجلس تايمز در گزارشي با اشاره به اوضاع افغانستان نوشت: با قدرت نمايي روز افزون طالبان، جنگ افغانستان فرسايشي شده و آمريكا شاهد از دست دادن حمايت متحدان خود در اين جنگ است. به نوشته اين روزنامه، جنگ در افغانستان به گونه اي نامطلوب به نفع طالبان در حال پيش روي است. ناتو در اين جنگ به دست و پا زدن افتاده و دولت عراق همه توجه خود را معطوف عراق كرده است. آمريكا كه خيلي دير متوجه قدرت گرفتن مجدد طالبان در جنگ شده است در آينده ناگزير خواهد بود با از دست دادن متحدان خود به تنهايي اين جنگ را اداره كند.

اغلب كشورهاي عضو ناتو در واقع خواهان جنگيدن در افغانستان نيستند، زيرا در ابتدا تصور مي‌كردند براي ماموريت صلح در افغانستان حضور دارند نه شركت در يك جنگ داغ.آخرين حلقه از اين كشورها، كانادااست كه موج احساسات ضدجنگ در آن خطر سقوط دولت را در خود نهفته دارد. براثر اين فشارها بود كه هياتي متشكل از شخصيت هاي بلندپايه اين كشور به دولت پيشنهاد داد كه نيروهاي كانادايي حاضر در افغانستان فقط در مناطق شمالي كه از امنيت نسبتا بهتري برخوردار است، حضور يابند و صرفا به امر بازسازي و آموزشي نظاميان افغانستان مبادرت ورزند. مجموعه اين عوامل باعث شده تا ايالات متحده بازي خود رادر قبال پاكستان وافغانستان تغيير دهد. خبر گزاري آسوشيتدپرس  در گزارشي در اين‌باره نوشت: دولت بوش در تغيير جهتي كه داراي آثار عميق و پايداري خواهد بود، تلاش مي‌كند تا اقدامات جنگي ضدتروريستي در افغانستان را بارديگر تقويت كند. آمريكا همچنين بار ديگر به پاكستان، جايي كه طالبان گروه احيا شده القاعده تهديدهاي جديدي را مطرح ساخته، توجه خواهد كرد. اين مطلب تا حد زيادي مورد تصديق واقع شد كه ايالات متحده با خطر عقب گردهاي بيشتر، اگر نگوييم شكست در افغانستان مواجه است و موفقيت در آن كشور در گرو بازداشتن پاكستان از گرفتار شدن در ورطه ناآرامي هاي بيشتر است.

به همين لحاظ ، رابرت گيتس  وزير دفاع آمريكا طي مصاحبه اي با اشاره به فعاليت هاي القاعده در مناطق مرزي قبيله اي پاكستان و تهديد هاي ناشي از آن متذكر شده است كه اين امر تهديدي مداوم عليه اروپا و ايالات متحده به شمار مي‌رود. در زمان حاضر، آمريكا داراي كمتر از يكصد پرسونل نظامي در پاكستان است كه شامل پرسونلي كه قوتهاي مرزي پاكستان را در ناحيه قبيله اي غرب پاكستان در مجاورت مرزهاي افغانستان آموزش مي‌دهند، نيز مي‌شود. هر چند آمريكا تمايل خود براي اعزام نيروي بيشتر به پاكستان را متذكر شد، اما پرويز مشرف با هر گونه دخالت خارجي در امر سركوب نيروهاي القاعده در مناطق مرزي افغانستان و پاكستان مخالفت ورزيده است.

در همين رابطه، مايكل هايدن  رييس سيا و مايك مك كانل رييس سازمان اطلاعات ملي ايالات متحده وارد پاكستان شدند تا موافقت مشرف را با افزايش حضور نظاميان آمريكايي براي مقابله با شبكه القاعده و ساير گروههاي نظامي در مناطق مرزي قبيله‌نشين نزديك افغانستان جلب كنند. اما مشرف در نشست با اين دو مقام با افزايش حضور نظاميان آمريكايي چه از طريق ماموريت هاي سيا و چه از طريق عمليات مشترك با نيروهاي امنيتي پاكستان مخالفت كرده است. به نظر مي‌رسد كه ناموفق بودن استراتژي ايالات متحده در مبارزه با طالبان و القاعده در افغانستان و پاكستان موجب شده تا كارشناسان امنيتي در اين باره زنگ خطر را به صدا در آورند. در اين زمينه اشلي تليس  يكي از كارشناسان ارشد موسسه كارنگي كه در گذشه مشاور نيكلاس برنز  معاون وزير خارجه آمريكا بوده،اظهار داشته است : اكنون فشار فزاينده اي از جانب جامعه بين‌المللي براي يافتن راه حلي درباره مسئله افغانستان به دليل هراس از گسترش آن به سوي جنوب (يعني پاكستان) وجود دارد. هر چند ما هنوز جنگ را نباخته ايم، اما مي‌توانيم در مسير مان بدان سو باشيم. وي به طور جدي خواستار تقويت حضور نظامي آمريكا در جنوب افغانستان است. اما اين به معني گردش كامل قدرت آتش ايالات متحده از عراق به سوي افغانستان نيست.

در همين ارتباط، اخيرا رابرت گيتس پيشنهاد تفنگداران دريايي براي انتقال بيش از بيست هزار نفر از سربازان اين نيرو از عراق به افغانستان را رد كرد كه در واقع منعكس كننده اين نگراني است كه اوضاع عراق هنوز از ديد وي شكننده تلقي مي‌شود. هم چنين مايك مولن  لوي درستيز اردوي آمريكا، اخيرا به كنگره آمريكا اظهار داشت كه جنگ در افغانستان اولويت دوم به شمار مي‌رود. به گفته وي در افغانستان ما هر آنچه مي توانيمانجام مي‌دهيم، اما در عراق آنچه را كه بايد انجام دهيم، صورت مي‌دهيم. با اين همه اين امر آشكار است كه همانگونه كه اوضاع امنيتي در عراق بهبود مي‌يابد، دولت بوش در حال بررسي دقيق تر اين موضوع است كه چه اموري در افغانستان براي مقابله با پيروزي هاي اخير طالبان مورد نياز است.

رابرت گيتس رهبري تلاش ناتو براي تهيه اعلاميه اي در زمينه اهداف ناتو در افغانستان را به عهده دارد كه در آن صريحا مسايل مورد نظر مطرح شده است. هدف از اين اقدام، تقويت تلاش هاي دولت هاي عضو ناتو در زمينه قانع ساختن افكار عمومي در زمينه ارزشمند بودن جنگ و كشته هاي اين كشور در افغانستان به منزله يك سرمايه گذاري ارزشمند در راستاي اهداف آنها است. قرار اين اين اعلاميه در جريان اجلاس آتي سران ناتو در بخارست پايتخت روماني در اپريل ‪ ) ۲۰۰۸بهار سال آينده ) به تصويب برسد. طبق اعلام رسمي وزارت دفاع آمريكا، از زمان شروع حمله ايالات متحده به افغانستان از سال ‪ ۲۰۰۱ميلادي ، ‪ ۴۱۲نفر ( قراراظها آمريکا )از نيروهاي نظامي آمريكا در افغانستان ،پاكستان و ازبكستان كشته شده‌اند كه از اين تعداد ‪ ۲۸۰نفر در عمليات جنگي جان خود را از دست داده اند.

پاکستان نيزدست زيرالاشه نيست وبا هزاران رنگ ونيرنگ تصميم دارد بازي کهنه ي که سالها چون گاوي شيري به پاکستان نفع رسانده ادامه داده وبهرقيمتي که ميشود اوضاع را درافغانستان ناآرام نگهداشته وجيب بوش را نقل چوبي پرکند . بازداشت ملا منصور دادالله فرمانده ارشد طالبان در افغانستان با واكنش‌هاي متفاوتي در داخل و خارج پاكستان مواجه شده است. دولت پاكستان روزدوشنبه بازداشت ملا منصور دادالله را در بلوچستان اين كشور تاييد كرد.  به گفته مقام‌هاي پاكستاني، در عمليات نظامي نيروهاي اردوي اين كشور در ناحيه زهاب ايالت بلوچستان، وي پس از درگيري مختصر و زخمي شدن به همراه سه نفر ديگر بازداشت شد. اما برخي رسانه‌ها از كشته‌شدن منصور دادالله خبر داده بودند كه جاويد اقبال چيمه سخنگوي وزارت داخله پاكستان اين اخبار را رد و اعلام كرد كه وي براي بازجويي به اسلام آباد انتقال يافته است. رسانه‌هاي پاكستاني همچنان سرگرم موضوع بازداشت دادالله بودند كه خبر ربوده شدن سفير اين كشور در منطقه قبايلي خيبر منتشر شد. عزيزالدين سفير جديد پاكستان در افغانستان در ناحيه جمرود منطقه قبايلي خيبر آن كشور مفقود شد.

بازداشت منصور دادالله و ربوده شدن سفير جديد پاكستان در افغانستان گر چه مي‌تواند دو حادثه عادي تلقي شود اما نگاهي به تحولات مناطق قبايلي پاكستان و افغانستان و همچنين انشعاب‌هاي حادثه شده در بين طالبان مي‌تواند زواياي پنهان اين حوادث را روشن كند.  منصور دادالله از فرماندهان طالبان در جنوب افغانستان است و پس از كشته‌شدن برادرش ملا دادالله در نتيجه حمله نيروهاي انگليسي به طالبان در افغانستان بطور رسمي اعلام حضور كرد.  گفته مي‌شود، وي به تازگي از سوي ملا عمر از سمت خود عزل شده است هرچند منصور دادالله اين موضوع را قبول ندارد و اعلام كرده كه همچنان از فرماندهان طالبان محسوب مي‌شود.  بازداشت منصور دادالله با تغييرات و اختلافات موجود در طالبان از يكسو و بازي‌هاي اخير پاكستان در مناطق قبايلي اين كشور از سوي ديگر مرتبط است.

اعلام عزل بيت‌الله محسود از سوي ملا عمر رهبر طالبان درجنوري سال ‪ ۲۰۰۸ميلادي نشان داد كه اين گروه در آستانه بروز اختلافات عميقي است كه بطور عمده بر محور گسترش جنگ عليه آمريكا در خاك پاكستان مبتني بود.  با شدت گرفتن بحث حضور نيروهاي آمريكا در خاك پاكستان به بهانه از بين بردن القاعده، بيت‌الله محسود به عنوان بازوي اجرايي القاعده در مناطق قبايلي پاكستان، جنگ و حملات خود را عليه نيروهاي پاكستاني به عنوان هدف اوليه تشديد كرد.  درگيري‌هاي اخير بين طالبان محلي و اردو در وزيرستان شمالي و جنوبي، كوهات و دره آدم خيل پاكستان، همگي مويد همين برداشت است.

تشكيلات القاعده نيز در پاكستان در طرحي ديگر تلاش كرد تا دامنه درگيري‌ها را به حوزه‌هاي قومي و مذهبي سوق دهد و بر همين اساس توانست طي دو ماه گذشته با استفاده ابزاري از گروه‌هاي ناراضي در پاكستان،چهار حمله انتحاري را در داخل اين كشور ترتيب دهد. القاعده توانسته است حتي سازمان‌هاي افراطي پنجابي را نيز در كنار طالبان پشتون تبار پاكستاني، با خود عليه اين كشور بسيج و تهييج نمايد. لشكر جهنگوي و جيش محمد كه از سازش دولت پاكستان بر سركشمير به شدت ناراضي هستند، ايدئولوژي جهاد جهاني القاعده را پذيرفته و به تقابل نظامي با دولت پاكستان سوق يافته‌اند. جندالله نيز كه يك سازمان به شدت افراطي شبه‌نظامي است،هدف خاص خود را مبارزه عليه حاكمان طرفدار آمريكا در پاكستان و ضربه زدن به منافع آن كشور در پاكستان اعلام كرده است.  پيوند طالبان محلي پاكستان به‌نمايندگي بيت‌الله محسود و همگرايي فرماند هان قديمي اين گروه با نئوطالبان‌ در پاكستان مانند منصور دادالله و بيت‌الله محسود بطور قطع باعث ناخشنودي رهبران قديمي‌تر طالبان مانند ملا عمر شده است.  ملا عمر هم‌اكنون نگران تضعيف اقتدار خود در افغانستان و در بين مقام‌هاي ارشد نظامي طالبان است.  تلاش‌هاي انگليس در افغانستان براي تضعيف ملا عمر و بها دادن به ديگر رهبران طالبان و مصالحه‌هاي پنهان اين كشور با برخي اعضاي ارشد اين جنبش نيز ملا عمر را بيش از پيش نگران كرده است.  در واقع مي‌توان گفت كه بركناري منصور دادالله و اعلام اينكه بيت‌الله محسود از طالبان نيست، واكنشي از سوي ملا عمر به اين تحولات بوده است.
بازداشت منصور دادالله به نوعي يك معامله بين جناحي قدرتمند از طالبان - به نمايندگي ملا عمر با پاكستان محسوب مي‌شود. در واقع بازداشت منصور دادالله نتيجه مذاكرات پنهاني پاكستان با طالبان افغانستان بود كه براي دو طرف معامله منافعي در بر داشت، منصور دادالله از نظر رهبري مركزي طالبان در افغانستان مهره سوخته محسوب شده و حذف وي مي‌تواند به بازگشت آرامش ذهني ملا عمر و شكل دادن به
توجه جديد فرماندهان اين جنبش كمك كند. بازداشت وي توسط اردوي پاكستان درحاليكه به لوي درستيز اردوي آمريكا از ايالت سرحد اين كشور بازديد مي‌كرد، مويد جدي بودن اسلام آباد در مبارزه با طالبان و القاعده محسوب شده و مي‌تواند در چانه‌زني‌هاي اين كشور با آمريكا براي دريافت كمك‌هاي مالي بيشتر، مفيد باشد. تاكيد رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا مبني بر حضور القاعده و فرماندهان طالبان در مناطق قبايلي پاكستان پس از هفته‌ها بحث رسانه‌ها هر چند با واكنش منفي اسلام آباد رو به رو شد اما بازداشت منصور نشان داد كه دولت پاكستان تا چه اندازه در مبارزه با اين گروه جدي است! در مجموع بازي پاكستان با مهره‌اي مانند منصور دادالله نيز به ملا عمر براي حذف رقبا و هم به دولت اين كشور براي پيشبرد اهداف ويژه خود در مقابل فشار آمريكا كمك شاياني كرد. با توجه به ابزارهاي امنيتي و سياسي پاكستان و تجربه كافي در بازي با مهره‌هاي سوخته سياسي و امنيتي، در آينده نيز احتمال قرباني شدن افراد ديگري مانند بيت‌الله محسود - كه زمينه‌هاي آن در جريان ترور بي‌نظير بوتو فراهم شده - وجود دارد.

اشتباهات ائتلاف وبيگانگي دولت با مرد م

 

سياست هاي ناسنجيده و عجولانه دولت شرايطي را به وجود آورده كه به درگيري هاي داخلي، ناامني، سرقت مسلحانه، اختطاف و توليد ترياك منجر شده است. بيش ازشش سال از زمان سقوط حكومت طالبان مي گذرد، در اين مدت ازبيست تاسي هزار نظامي آمريكايي، بيش از ده هزارنظامي کشورهاي هم پيمان آمريکا و هزاران نفر پرسونل اردوي افغانستان مسوول مبارزه با طالبان و القاعده و تأمين امنيت در افغانستان مي باشند اما سرانجام اين مأموريت تا به امروز تداوم ناامني، افزايش موج خشونت، گسترش درگيري ها ا ز جنوب و شرق افغانستان به شمال و غرب اين كشور افزايش كشت خشخاش و رونق تجارت ترياك، توقف روند بازسازي، قدرت گيري دشمنان وطن بوده است.

 

در طی اين سال هااین انتظار موجود بود که درعرصه های تأمین امنیت، بازسازی و قانونمداری، طرد فساد اداری و دولتی و سایر نابسامانی ها کار های بزرگی انجام میشد اما این مامول ها تحقق نیافته باقی مانده و خواست ملت برای ایجاد یک دولت قوی و نیرومند و پاسدار قانون و تأمین کنندهء امنیت و ادامه دهندهء بازسازی، تأمین کار و رفاه اجتماعی در حال بدل شدن به یأس تلقی ميشود. در زير پرچم اين دولت،  حاكميت قانون گسترش نيافته، طالبان قوي تر شده، ناامني و خشونت به حد اعلاي خود رسيده، فقر عموميت پيدا كرده، بيماري سل سالانه هزار هزار نفر را قرباني مي كند و همه ساله بر تعداد مبتلايان به اين بيماري هشتادهزار نفر ديگر افزوده مي شود، اعتماد مردم به کرزي وگروپ مشخصي وي و كارآيي دولت به حد صفر رسيده، فساد اداري همچنان بيداد مي كند، افغانستان مانند يك ماركيت تجارت خارجي به بازار فروش محصولات كشورهاي خارجي و بعبارت ديگر به كشور صد فيصد مصرف كننده بي خاصيت تبديل شده، مهاجرت ها از سرگرفته شده و جوانان گروپ گروپ از كشور فرار مي كنند، كار بازسازي مخصوصاً در پروژه هاي زيربنايي و عام المنفعه، در حال حاضر بيش از هر زمان ديگري، متوقف، و به يك ارمان فراموش شده مبدل گرديده است. خشونت و جنايت در خيابان‌هاي كابل به پديده‌اي روزمره تبديل شده و فقر، بيماري و بيكاري، نخستين مشخصه اين شهر به شمار مي ‌آيد.

 

ادامه‌ خشونت‌ عليه‌ زنان‌، حوادث‌ بيشمار تجاوز، تهد يد و ازدواج‌ اجباري‌ توسط‌ افراد مسلح‌ ‌، افزايش‌ بي‌سابقه‌ خود كشي‌ و خو د سوزي‌ زنان‌، تهديد فاميل‌ها تا د ختران‌ خود را به‌ مكتب‌ نفرستند، سوزاند ن‌ مكاتب‌ دخترانه‌، احساس‌ ناامني‌ زنان‌ در كار بيرون‌ از خانه‌، ممنوعيت‌ ظاهر شدن‌ آواز خوانان‌ زن‌ در راديو و تلويزيون‌، افزايش‌ زنان‌ و بيوه‌هايي‌ كه‌ چاره‌اي‌ جز گدايي‌ و روي‌ آوردن‌ به‌ فحشا ندارند و...

با تداوم حکومت کرزي  فساد مالي‌، رشوه‌ ستاني‌، زورگويي، بي قانوني، فساد اجتماعي، جنايت اخلا قي، بزن، ببرو بکش سلاحداران، بيكاري، فقر، و جور و چپاول به اوج خود رسيد. از جانب ديگر رياست عمومي امنيت ملي بدون درنظرد

عبور و مرور اراکین و سران حکومت، در این سال ها دیگر تنها یک معضل نیست، بلکه علت دیگری در ایجاد فاصله، خشم، نارضایتی و حتی انزجار توده مردم نسبت به کارگزاران و مدیران مملکت است. آنچه که در حین عبور و حتی پس از ختم نمایش جلال و شکوه افسانه ی مقامات نثار آنان می شود، دشنام و دعای بد کسانی است که به جز آه و ناله چاره ی دیگری ندارند و حتی اگر هنگام گذر حکمای خویش میسر آنان را تخلیه نکنند، بدون هیچ ارزش و بهای ممکن است، زیر تایر مرکب آنان جان بدهند.

 

در مملکتی که به ادعای رسانه ها هر صبح دو ساعت به خاطر عبور و مرور قاضی القضات، لوي څارنوال ، وزيران غربي وشرقي کابينه که دريک جيب تابعيت کشورهاي خارجي را دارند ودرجيب ديگربسته هاي دالرکه ازبرکت چوکيهاي بادآورده وند زده اند ، عبورومرورقواي ائتلاف وفيرآنان بالاي مردم بي گناه زندگي را برمردم شهربه جهنم دردناکي تبديل کرده اند . متأسفانه عبور و مرور شخص کرزي  نیز به مراتب بدتر و آزاردهنده تر است. قرار گرفتن ده ها عراده موتر در دنبال و پیش روی موتر ایشان و عبور با سرعت و حرکت آنچنانی، برخورد زننده و توهین آمیز پولیس و ترافیک با عابرین، از سوی مردم پایتخت را دلخور و ناراض ساخته و از سوی دیگر، جرئت و جسارت ایشان که لازمه رهبری و حکومت کردن است، شدیدا سوال برانگیز و نگران کننده ساخته است.

 

این درست است که امنیت در کشور قابل اطمینان نیست و خطر جان مقامات به خصوص مقامات عالی رتبه را تهدید می کنتد، اما این امر دلیل و بهانه برای این نمی شود که از تمام مردم پنهان شد. بالاخره حکومت کردن جرئت و جسارت می خواهد و نیز خطرات زیادی را در پی دارد. ترس از عموم مردم و یا عده ای اخلال گر تروریستان نباید موجب این شود که مقامات دولت با عبور گریز مانند از یک چهار دیواری به چهار دیواری دیگر نقل مکان نماید و مردم نیز از آنها انتظار بهبود امور معیشت، امنیت و در کل زندگی شان را داشته باشند. بدون پذیرش ریسک و خطر نمی شود بر قلب مردم حکومت کرد و برخورداری از حمایت و نصرت مردم مستلزم آن است که رئیس جمهور و اعضای تیم ایشان به میان مردم بروند و مانند آنان ساده و بی آلایش زیست نمایند تا این دیوار از فاصله و دوری که میان آنان و توده مردم ایجاد شده است، از میان برود و مردم لذت داشتن حکام خوب و نیز آنان احساس برخورداری از حمایت مردمی را د رک و لمس نماید.

ازجانب ديگرافغانستان اولين و بزرگترين توليدكننده مواد مخدر در جهان به حساب مي ‌آيد.

 

 برپايه گزارش هاي منتشر شده از سوي سازمان ملل متحد، هم اكنون  ميزان توليد محصول خشخاش ‪ششهزار و ‪دوصد تن است كه در تاريخ اين كشور سابقه نداشته است . بارنت روبن پژوهشگر آمريكايي در جلسه استماعيه كميته روابط خارجي مجلس سناي آمريكا درباره علل ناكامي دولت افغانستان در مبارزه با مواد مخدر گفت : وقتي ما در اين مورد  صحبت مي‌كنيم كه چرا دولت افغانستان به اقدامات جدي عليه  قاچاق موادمخدر دست نمي‌زند ...چراکرزي برادرش را بخاطرقاچاق موادمخدرکه ازجانب نيويارک تايمزبه وي اتهام واردگرديد مورد سوال قرارنداد؟

 

اخيرآ وزارت خارجه آمریکا در گزارش ملامت باری از ثبت رکورد تازه ای در زمینه کشت خشخاش در سال گذشته در کشور خبر داده و به دولت کابل گفته است باید برای متوقف کردن این روند بیشتر تلاش کند.این گزارش می گوید که کشت خشخاش که تریاک از آن به دست می آید به شورشیان طالبان کمک می کند پول در آورند و سلاح تهیه کنند. به گفته وزارت خارجه آمریکا تجارت غیرقانونی مواد مخدر پیشرفت به سوی ثبات اقتصادی و دموکراسی در افغانستان را دچار مشکل می کند. نود و سه درصد تریاک قاچاق شده در جهان، که ارزش آن به رقم خیره کننده چهار میلیارد دالر می رسد، در افغانستان تولید می شود. وزارت خارجه آمریکا گفت: حذف کشت و قاچاق مواد مخدر در افغانستان نیازمند یک تعهد درازمدت ملی و بین المللی است. دولت افغانستان باید در آینده نزدیک پیش از آنکه رشد و تحکیم کشت خشخاش، شکست دادن آن را حتی مشکلتر کند، دست به اقدامی قاطعانه علیه تهدید مواد مخدر بزند. این گزارش می گوید که تولید خشخاش در سال گذشته نسبت به سال ۲۰۰۶ بیش از یک سوم افزایش یافت و هوای مساعد باعث افزایش تولید در مزارعی شد که از قبل در آنها خشخاش کشت می شد.

 

همچنان تعيين و تقرري افراد بي سواد و کم سواد، قاتل و آدم کش، دزد و قاچاقچي... در پست هاي مهم دولتي. قاتلين  ‌محصلين پوهنتون کابل، صاحب ‌منصبان‌ معترض‌، قاتلين داكتر عبدالرحمن ‌و حاجي‌ قدير و صدهاي‌ ديگر هنوز به‌ محاكمه‌ كشانيده‌ نشده‌ اند .قاچاقچيان ودزدان بين المللي که همين اکنون درپستهاي بزرگ دولتي لميده اند وطي بيش ازدودهه با استخراج ، قاچاق و فروش سنگهاي قيمتي و ساير احجار کريمه که بي شرمانه و خبيثانه به اين دزدي خويش هنوزنيزادامه ميدهند .

 

ترور حاجي اشرف رمضان در شهر باستاني بلخ که در روز روشن اتفاق افتيد . فساد اداري در کشور از قبيل رشوت، خويش خوري سبوتاژ به اوج خويش رسيده است . تا این نظام مبتنی برچنین فرهنگ و تعاملات حاکم برجامعه باشد، امید اصلاح آن خوشخیالیی بیش نخواهد بود. وقتی نظام کنونی ما از درون و از تنه پوسیده و ازکار افتاده است، اصلاح شاخ وبرگهای آن چگونه می تواند امید آفرین باشد؟ تجربه شش سال گذشته درمبارزه با تروریزم، مواد مخدر وفساد وارتشا به خوبی وروشنی ادعای فوق را به اثبات می رساند؛ هرپروسه ملی در آغاز با شور وشوق، هیاهو وتبلیغات به راه انداخته می شود؛ اما پس از چندی با بن بست مطلق می رسد که حتي مسئوولین آن از انکار وتوجیه آن عاجز می مانند.

 

یکی از مهم ترین عواملی که نظام اداری را تهدید می کند، فساد اداری است. از فساد اداری تعاریف مختلفی به عمل آمده است و هر یک به نوبه ی خود، در معرفی این پدیده ی شوم، مؤثر هستند. اما آن چه افراد معمولی – صرف نظر از بحث ها ی کارشناسی – از فساد اداری می فهمند، چیست؟ هنگامی که وجود فساد اداری را در اداره یا سازمانی تأیید می کنیم ، معمولاً به این معناست که قانون به خوبی ، اجرا نمی شود و یا به صورت گزینشی اجرا می شود. به عبارتی ، اجرای قانون مورد سوء استفاده واقع می شود ، تا افراد ، به اهداف سوء خودشان برسند. این اهداف می تواند مادی و مالی باشد و می تواند شامل راضی کردن غیر معقولانه ی دیگران باشد.
در فرهنگ فساد اداری ، به افراد به عنوان یک مهره و ابزار نگاه می شود و مناسبات انسانی بسیار ضعیف است. معمولاً آن چه به نام مناسبات انسانی در این موارد دیده می شود ، بسیار متظاهرانه و ریاکارانه است و اگر به مسائل ، دقیق نگاه شود ، در می یابیم که این مناسبات نه تنها انسانی نیست ، بلکه بر اساس راز بقا بنا شده است. یعنی قوی برای ماندن ، باید ضعیف را طبق قانون جنگل بکشد. اگر می بینید كه افراد در یک مجموعه با چنین ویژگی هایی ، متحد هستند این اتحاد همان اتحاد مذموم و ناپسند است. آن ها برای بقای خودشان با هم متحد می شوند و مانند برخی از سارقين هنگام تقسیم اموال ، قصد کنار زدن رقیب را دارند.
چاپلوسی و قوم پرستي  از اصول اولیه ی راز بقا دردولت کرزي است. این حرکت از رسوم کار است. راز پیشرفت و پریدن به سکوهای بالاتر در این است که در جذب قلب مقامات ، کوشا باشند. انتخاب مقامات و نزديکان ريس جمهور غالباً بر اساس لیاقت و شایستگی افراد نیست و به جا ی این که مهارت ها و توانایی های فرد ، ملاک انتخاب باشد ، انگیزه های زباني ، قومی و نژادی عامل اصلی انتخاب  است. فرد پیشنهاد دهنده ی پست ، غالباً برای بقای خود ، افرادی را بر می گزیند که با او هماهنگ باشند. یعنی مهم این است که با شخص وی هماهنگ باشند و هماهنگی با قوانین و مقررات نه تنها مهم نیست ، بلکه یک مانع بزرگ به شمار می آید. پس کسی که صد در صد تابع قانون باشد ، در چنین سیستم هایی ، جایگاهی ندارد.  کارشناسان و مسؤولان زیردست ، هنگام دیدن موارد نامطلوب غالباً در بیان نظرات خود دچار خود سانسوری می شوند و از بیان اعتقادات و افکارشان بیم دارند. آنان می ترسند با بیان افکارشان ، موقعیت خود را از دست بدهند. آنان به دنبال ترقی هستند و نمی خواهند از نردبان ترقی سقوط کنند. اگر خلافی ببينند ، صدایشان بيرون نميشود و برای خود مشکل درست نمی کنند.

 

كاهش حمايت‌ها در جنگ افغانستان و كاهش نيروهاي ناتو ، افغانستان را با خطر خروج سربازان غربي مواجه كرده است. اين وضعيت يادآور خروج نيروهاي شوروي از افغانستان است . چندي پيش کرزي اعلام كرد كه كشورش در حال پيشرفت است. مکاتيب و شفاخانه‌هاي جديد در حال ساخت هستند و اقتصاد كشور نيز رو به رشد است .اما مشكلات با شورشيان يا همان نيروهاي بازمانده طالبان، همچنان پا بر جاست .وي گفت: احداث مکاتيب وشفاخانه جديد از برنامه‌هاي سياست اجتماعي دولت محسوب مي‌شود. نيرو‌هاي اردو به ميزان قابل توجهي توسعه يافته‌اند و عمليات‌هاي نظامي زيادي را انجام داده و باندهاي افراطي را از بين برده‌اند .وضعيت كنوني حاكم در افغانستان شباهت بسياري در زمان رياست‌جمهوري نجيب‌الله قبل ازسقوط دارد. حمايت‌هاي شوروي از دولت نجيب‌الله به تدريج كاهش يافت و بعد از مدتي سربازان خود را از خاك اين كشور خارج كرد و دولت را با مشكلات خود تنها گذاشت .به‌نظر مي‌رسد كه طي سال‌هاي آينده، دولت كرزي نيز با چنين وضعيتي مواجه خواهد شد.هراس ديپلمات‌ها اين است كه سياست درستي در مقابل طالبان اتخاذ نشود و به تدريج غرب انگيزه‌هاي خود را ازدست داده و سربازان خود را از خاك افغانستان خارج كند. 

بديهي است كه دولت كرزي بدون حمايت‌هاي غرب دوام زيادي نخواهدداشت  .يك ديپلمات ارشد غربي در مورد وضعيت افغانستان مي‌گويد: درصورت فقدان پيشرفت طي يك يا دو سال آينده يا  اتخاذ نكردن سياست درست در پيشبرد اهداف، قطعاً با مشكلات عديده‌اي با بعضي از شركاي خود در افغانستان مواجه خواهيم شد. شش سال پس از سرنگوني طالبان به‌دنبال حوادث تروريستي يازده سپتامبر، حمايت‌ها در جنگ افغانستان بسيار كمرنگ‌تر شده است و كشورهايي مانند كانادا، آلمان و هالند درصدد خروج نيروهاي خود تا سال دوهزاروده هستند .اين مسئله منجر به بروز خلأ بزرگي مي‌شود كه كشورهاي ديگر عضو ناتو به سختي قادر به پر كردن آن خواهند بود .سي وهشت كشور عضو ناتو، نيروهاي كمكي امنيتي بين‌المللي را در افغانستان هدايت كردند كه هم اكنون تعداد آنها به‌دليل محدوديت‌هاي به‌وجود آمده در حال كاهش است .براي نمونه كشورهاي اروپايي به سربازان خود اجازه دادند كه تنها در دفاع از خودجنگ کنند و همچنين اجازه حضور در مناطق نا آرام به آنها داده نمي‌شود .درخواست آمريكا براي اعزام سه هزار و  پنجصد مستشار به همراه تجهيزات نظامي از جمله سربازان و هلي‌كوپتر به افغانستان، نتيجه‌اي دربر نداشته است.

كمبود نظاميان به اين معناست كه ناتو درحال ازدست دادن مهره‌هاي خود در اين بازي شطرنج در عرصه افغانستان است. طي درگيري‌هاي سنگين ماه‌هاي گذشته، سربازان کشور به كمك نيروهاي بين‌المللي توانستند بسياري از شورشيان طالبان را به هلاكت برسانند. اما هم اكنون شرايط در افغانستان حاكي از كمبود سرباز در اين كشور است .ژول فيتزگيبون، وزير دفاع استراليا پس از نشستي كه در اسكاتلند داشت درخصوص وضعيت سربازان در افغانستان گفت: پيروزي‌هاي تاكتيكي، نتوانست ما را به سمت پيروزي اصلي كه شكست شورشيان بود، هدايت كند. ما در نبردها پيروز شديم اما فاتح واقعي جنگ نبوديم.

ما توانستيم حكومت طالبان را از بين ببريم اما در استقرار آرامش و ثبات در افغانستان، به موفقيت دست نيافتيم .يكي ديگر از ديپلمات‌هاي ارشد در کشور در اين باره مي‌گويد، هيچگونه بهبود و پيشرفتي در افغانستان حاصل نشده است و در هر گوشه از افغانستان مي‌توان اين واقعيت را مشاهده كرد. مردم به‌دنبال پاسخ اين سؤال هستند كه وعده‌هايي كه در مورد پيشرفت مطرح شده بود، به كجا رسيد؟ با وجوديکه غرب برنامه‌ها و طرح‌هاي خود را در افغانستان به‌طور كامل اجرا نكرده، اين سؤال مطرح است كه آيا غرب سربازان خود را (مانند شوروي) از خاك افغانستان خارج خواهد كرد؟ در حاکميت نجيب‌الله ، افغانستان پس از خروج شوروي درگير جنگ‌هاي داخلي شد كه سرانجام به سقوط رژيم منجرگرديد .

 كيز رأي تولد، از مشاوران امورکاري در افغانستان با بيش از بيست سال سابقه مي‌گويد، وضعيت كنوني كشور به مانند سال‌هاي

  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.

 
گزیده مقالات